-
با این نوناشون..........
چهارشنبه 24 خردادماه سال 1391 12:34
هنوز که هنوزه بنایی طبقه پایین ادامه داره توضیح درباره مطلب بالا :بعد از رفتن مستاجر قئدیمیه دیدیم بد جور و به طور کامل گند زده به خونه در دو طول دو سالی که خونه ما بوده حتی برای یک بارم دست به خونه نزده و فقط به قول ما روی زندگیشو تمیز میکرده اینجوری بگم واستون که روشنایی گوشه پذیرایی رسمن شده بود خونه عنکبوت میدیدی...
-
دخترم بازم متولد شد .
پنجشنبه 18 خردادماه سال 1391 12:01
اعتکاف :تولدی دوباره دیروز غروب طی یک عملیات بسیار دقیق از سمت من دست همسر جان رو گرفتیم رفتیم بازار و یک انگشتر برای تشویق دخترمون که رفته اعتکاف خریدیم ی انگشتر خیلی ظریف شد 200 چوب ناقابل بعدشم دو تا دسته گل برای مامان و دخترم خریدیدم . بعد نوشت ساعت 5 و نیم صب میبینم دخترم داره با صدای بلند در واقع داره داد میزنه...
-
امروز
یکشنبه 14 خردادماه سال 1391 15:13
ساعت ۱۲ ظهر کمی ا ابجی الهه اس مسی حرف زدم ی مقداری سبک شدم . الان هم که با بهار جان حرف زدم . الهی شکر حال همشو ن خوبه بخصوص گل پسر جان. کی میشه مشکلات ما هم تا حدی کم بشه و دریای زندگی اروم بشه .
-
دغدغه های من
یکشنبه 14 خردادماه سال 1391 02:18
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 11 خردادماه سال 1391 11:07
سلام شانس خوشگل من سیستم کلاغ پر شده بود وانیتورش فعلا خرابه و اومدم کام رو به ال س دی خونه نصب کردم . دلم واسه اینجا ی ذره شده بود . چند روز قلب یعنی قبل از رفتن بهار . زنگ زد و باهام حرف زدیم وایی کلی خوشال شدم از شنیدن صداش . حرف زیاد دارم ولی نوشتنم نمیاد . بزارید بیام وبلاگ ها رو بخوانم دلم ی ذره شده واستون .
-
روز مادر و زن بر همه مادران زیبای دنیا تبریک
شنبه 23 اردیبهشتماه سال 1391 19:24
توی خونه نشستی ی دوست اس میده : سلام عزیزم همسرم امروز بمناسبت روز زن جشنی در تالار پردیس برام گرفته ممنون میشم تو هم بیایی اخرشم بنویسه ستاد دق دهی دوستان متاهل اون موقع قیافتون از خوندن این اس چطوری میشه؟ من که مردم از خنده خدا بگم ما نژاد زن رو چیکار نکنه که بلاهایی هستیم واسه خودمون در کل اومدم بگم روزمون مبارک
-
ندید بدید
یکشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1391 18:59
اقا ندید بدید به من میگن ها ای دی اس المان امروز ساعت ۱۴ وصل شد و ما بد جور داریم کیفشو میبریم از صب قبل این که یارو بیاد نصب با خودم میگفتم اصلا برا چی رفتم این همه خودمو انداختم به خرج . ولی الان راضیم . ی سوال بچه هایی که از خط adslاستفاده میکنن ماهیانه چقدر شارژمیکنن هزینه شارژتون چقدره؟
-
خبر دادم تا بدونید هستم و بیادتونم .
جمعه 15 اردیبهشتماه سال 1391 14:36
سلام خدمت همه دوستان گلم عاضم چند وقتی هست این سیستم بنده داره بازی در میاره از طرفی هم نت بد جور سرعتش ژایین و ما به فکر این افتادیم بریم اینترنت پر سرعت بگیریم . پس خواهشمندم چند وقتی دیگه با ما مدارا کنید تا از خجالت همه در بیام . این هفته که گذشت مشهد بودیم جای همه خالی خیلی خوش گذشت . قسمت نشد ابجی زهرا بیا د حرم...
-
سفره هفت سین
سهشنبه 23 اسفندماه سال 1390 00:43
چند روزی رفتم توی فکر سفره هفت سین امسال چه طوری باشه... چه بی وقدمه رفتم سر اصل موضوع ... خب جونم براتون بگه: سلام بعدش اینکه امسال اصلا قصد خونه تکونی نداشتم ولی امان از این اطرافیان که مارو مجبور به چه کارهایی نمیکنن... 4 روزی ور رفتیم میگم 4 روز فکر نکنید جدی جدی کار میکردما نه تا 11 خواب بودم تا ناهار میخوردم و...
-
اگه جای من بودید کدوم کارو انجام میدادید؟؟؟
دوشنبه 1 اسفندماه سال 1390 21:31
تصمیم داشتم ۴ فروردین ۹۱ ی مراسم تولد بگیرم .(اخه سالگرد عقدمونم هست ) درجه یک ها رو شام و درجه ۲ و ۳ ها رو بعد از شام خانوادگی دعوت کنم . همسر میگه این جوری که تو داری برنامه ریزی میکنی ۷۰۰ یا ۸۰۰ خرج میتراشی برای خودت . از درد سر خوشت میاد بیخیال شو . من این پولو نقد بهت میدم برا خود خودت . خودتم به درد سر و بدو بدو...
-
هفت سین
یکشنبه 30 بهمنماه سال 1390 13:22
اینم هفت سین سالی که داره تموم میشه کیفیت عکس پایین ولی من از کجا میدونستم بهار میخواد هفت سین ها رو ببینه وگرنه کلی از خودم ذوق به خرج میدادم . اصلا معلوم نی چی چیدم فقط خواستم بگم منم هستم ...
-
حرف های نگفته ۲
جمعه 7 بهمنماه سال 1390 15:31
هر وقت میام اپ کنم به قول بهار از روی دوستان خجالت میکشم ولی با خودم گفتم اگه من نمیخوام این حرفا رو اینجا بزنم پس برا چی مینویسم /؟ مگه جز اینه مینویسم تا از عقیده دیگران بهره ببرم مگه جز اینه این حرفا رو روم نمیشه به اشناها یا دوستان رو در رو بگم پس اینجا که من کسی رو نمیبینم بزار بگم . درست بعضی دوستان با من رابطه...
-
حرف های نگفته شده(روی دیگر زندگی من)
سهشنبه 27 دیماه سال 1390 17:22
خیلی وقت ننوشتم. خیلی وقت عقده دل باز نکردم آدرس وبم زندگی شیرین من هست ولی شیرینی زیادش داره دلم رو میزنه . چند بار خواستم از غم و اندوه درونی دلم بگم ولی از دوستانی که سال هاست منو میشناسن خجالت کشیدم کسانی که توی شادی و خنده منو تنها نزاشتن .کسانی که لحظه به لحظه با من بودن . بعد از این سقط از درون ویرون شدم .دیگه...
-
تولدت مبارک
دوشنبه 5 دیماه سال 1390 22:59
فردا سالروز روزی هست که خدا یکی از فرشته هاشو به من امانت داد .. ان شا الله امانت دار خوبی بوده باشم . تولدت مبارک نازگلم ..
-
شکر میگذرونیم
شنبه 19 آذرماه سال 1390 22:49
هفته پیش این ساعت ها بد ترین ساعت ها برای من بود نه به خاطر اینکه فرزندم رااز دست دادم نه چون باید به محمد روحیه میدادم این کار خیلی سخت بود خیلی ... مرد نماد استقامت و صبر خدا نکنه ستونی خم بشه راست کردن اون خیلی سخته ... گاهی وقتا شب ها یا وقت هایی که تنهام خودمو خالی میکنم ولی جلو همه نقابم رو به چهرم میزنم تا نکنه...
-
شکر و سپاس از همه عزیزانم .
چهارشنبه 2 آذرماه سال 1390 23:30
سلام سلام به همه کسانی که قلب های اسمونی دارن سلام به همه دوستانی که منو شرمنده خودشون کردن . سلام به همه فرشته هایی که ساکن زمین هستند. حالم بد نیست بهترم . همسر گلم همه کاری میکنه تا منو اروم نگه داره و بهم روحیه میده .میخنده و لی پشت هر خندش دنیایی از غم . امروز مامان بزور منو برداشت برد پیش ی خانومی که با خواندن و...
-
راضیم به رضایش
یکشنبه 29 آبانماه سال 1390 01:07
دیشب تا 1 منتظرش بودم برگرده.وقتی وارد خونه شد سعی کردم طوری رفتار کنم چیزی نفهمه ولی منو بهتر از خودم میشناسه.. ساعت ها توی اغوشش گریه کردم و نالیدم هی قسمم میداد گریه نکنم بهش میگفتم بخدا نمیتوانم. وقتی اروم شدم تازه متوجه اشکهاش شدم اینقده توی حال خودم بودم که لرزیدن شونه هاشو متوجه نشده بودم.از اول صبح از این دکتر...
-
دارم از دستش میدم
جمعه 27 آبانماه سال 1390 23:31
همه سعی دارن ارومم کنن همه به هر روشی میتوانن متوسل میشن ولی واقعا کسی حس درون منو بغض صدامو ویرون شدن دلم رو داغون شدن درونم رو نمیتوانه حس کنه مگه اینکه جای من باشه . خدا دلت میاد این شادی رو ازم بگیری میگن باید خودمو باید به خودت بسپارم من که سپردم منکه ۲ ساله میگم هی چی تو بگی من که صبر کرده بودم تو که میخواستی...
-
عذر خواهی
پنجشنبه 19 آبانماه سال 1390 23:33
دوستان گلم از صمیم قلب ازتون عذر میخوام فعلا نت خونه مشکل داره سیستم هم داره بازی در میاره . شما به بزرگواری خودتون ببخشید سعی میکنم زود زود بیام . دلم برای تک تکتون تنگ شده . از همه شما :فاطیما .گلابتون . سمیه .زهرا .لاله.شیدا.بهار . کفشدوزک و دیگر دوستان کمال تشکر رو دارم که به یادم بودید . ان شا الله روزی بتوانم...
-
خبر دارم توپ...
سهشنبه 10 آبانماه سال 1390 20:28
سلام بعد از یک هفته با اطمینان خاطر مادر شدنمان رو ب همه دوستان اطلاع میدهیم . هفته پیش هم میدونستم باردارم ولی برای اطمینان بیشتر یک هفته ایی صبر نمودیم . واقعا خوشحالم خدایا به خداییت به همون اندازه خدایییت شکر . مکمل نوشت:هفته پیش بنا به شکی که خودم داشتم با اجازه همسر رفتم ازمایشگاه .دکتری که روز پیشش بای نوشتن...
-
بگم نگم
چهارشنبه 4 آبانماه سال 1390 03:27
فعلا هنوز چیزی معلوم نیست میگن مطمئن باش درسته ولی من میترسم ... اقای همسر و نازگل درجریانن ولی ... خدا کمکم کن .به گناهام نگاه نکن به خودت قسم مستحق نگاتم . تنهام نزار تویی که همیشه مواظب منی ... خدا توبهترین رفیق وشفیق منی کی رو میخوام از تو بهتر . تو باش من نیاز به هیچ چیز غیر تو ندارم با منی دنیا در چنگ من است...
-
ما باز گشتیم
شنبه 23 مهرماه سال 1390 16:10
برگشتم همه چیز عالی در جوار اقا امام رضا کلی حرف دارم براتون .اما بوقتش همه تک تک تونو یاد کردم و به نیابتتون زیارت و دعا و نماز خواندنم . 2 ساعتی هست برگشتم .ضربتی چمدونا باز کردم و وسایل رو جابه جا . ی چند جا کار دارم انجام بدم سر فزصت میام خدمتتون . فعلا
-
راهی سفر میشویم ...
شنبه 16 مهرماه سال 1390 19:46
امشب راهی سفرم ... سر درد بسیار بد و شدیدی دارم . فکر کنم از امپولست که زدم . دعا گوی همه هستم . فعلا با اجازه .
-
الهی شکر
دوشنبه 11 مهرماه سال 1390 11:03
سلام الهی شکر به همه نعمت هایی که خدا بی اینکه بخوام بهم داد. الهی شکر به نعمت هایی که خواستم و قدرشونو ندونستم و تشکرم به خاطر دادنشون ازش نکرد م الهی شکر به خاطر نعمت هایی که خدا بهم داد و فهمیدم لیاقتشونو نداشتم ولی خدا خیلی بهم لطف داشت و بهم عطا کرد . الهی شکر که خدا منو تو بدترین شرایط هم همراهی میکنه . الهی شکر...
-
دوراهی
جمعه 8 مهرماه سال 1390 12:45
یکی از دغدغه های این روز های من : بهتون گفتم عاشق درس خواندنم چند وقتی دنبال این افتادم تغییر رشته بدم دیدم بابا برم کوه بکنم بهتره تا هر روز برم اداره اموزش پرورش.گفتم میرم همون رشته خودم رو ادامه میدم . شرایطشم مهیا شده ولی دانشگاهی که قبلا درس میخواندنم بازم دانشجو بدون کنکور میگیره .برای ثبت نام و هزینش مشکلی نیست...
-
داره میره ...
جمعه 8 مهرماه سال 1390 12:43
امروز صبح باهم قرار داشتیم برای خرید . خیلی وقت بود با تاکسی به مرکز شهر نرفته بودم .لباس هایی که خریدیم واقعا بهش میومد . راستش این دفه به من این اجازه رو داد تا کامل تمام لباس ها شو با انتخاب خودم براش بخرم .رنگ شلوار لی و لباسش خیلی بهش میومدن..کلی خوش گذشت خیلی جنتلمن منو به نوشیدنی دعوت کرد و من نپذیرفتم و ازش...
-
یادش بخیررررررررررررررررمدرسه ....
سهشنبه 5 مهرماه سال 1390 23:13
یادش بخیر دورا ن مدرسه رفتن ما . ما چطوری میرفتیم و بچه های حالا چطور .. هر کسی از روز اول مدرسش خاطره ایی داره ولی من هیچی یادم نمیاد غیر از فامیلی معلمم زینلی که هیچ وقت دوستش نداشتم و ندارم و نخواهم داشت حتی قافشم یادم نیست ... .درست درس یادم داد ولی خیلی چیزارو در من از بین برد خواهشن نگید بی انصافم حتما چیزایی در...
-
دوست خوبم ساره جان :
سهشنبه 5 مهرماه سال 1390 22:14
فکر نمیکردم ی اس مس ختم به اینجا بشه . گاهی وقت ها روزگار چه بازی هایی با ادم میکنه . دلم گرفته بود مثل اکثر اوقات .اس دادم به دوستان . ساره برام اس مس زد و شروع کردیم به حرف زدن .حرف زدن ما به جایی رسید که با اشک براش حرف های دلمو مینوشتم حرفایی که حتی به همسرم دخترم حتی خانواده خودم نگفته بودم . از طرفی دو دلی و دو...
-
آشتی
یکشنبه 3 مهرماه سال 1390 17:45
امروز صبح اشتی اشتی اشتی شدیم .. این چند روزه هم بودیما ولی دلخوری هم بود ولی امروز صبح به طور رسمش همهچیز تموم شد و به اشتی ختم شد . این دعوا ی خوبی داشت یه زیارت قم و جمکران رو نصیب من کرد .
-
بازم همون اشتباه همیشگی
چهارشنبه 30 شهریورماه سال 1390 00:50
وقتی از همه دنیا خسته و دلگیر میشم به اغوشش پناه میبرم ولی ولی حالا که از خودش دلگیرم به کجا پناه ببرم .