حرف هایم در کلام قلم

((هر چی که به من ربط داره))

حرف هایم در کلام قلم

((هر چی که به من ربط داره))

ما باز گشتیم

برگشتم

همه چیز عالی در جوار اقا امام رضا

کلی حرف دارم براتون .اما بوقتش

همه تک تک تونو یاد کردم و به نیابتتون زیارت و دعا و نماز خواندنم .

2 ساعتی هست برگشتم .ضربتی چمدونا باز کردم و وسایل رو جابه جا .

ی چند جا کار دارم انجام بدم سر فزصت میام خدمتتون .

فعلا

راهی سفر میشویم ...

امشب راهی سفرم ...

سر درد بسیار بد و شدیدی دارم .

فکر کنم از امپولست که زدم .

دعا گوی همه هستم .

فعلا با اجازه .

الهی شکر

سلام

الهی شکر به همه نعمت هایی که خدا بی اینکه بخوام بهم داد.

الهی شکر به نعمت هایی که خواستم و قدرشونو ندونستم و تشکرم به خاطر دادنشون ازش نکرد م

الهی شکر به خاطر نعمت هایی که  خدا بهم داد و فهمیدم لیاقتشونو نداشتم ولی خدا خیلی بهم لطف داشت و بهم عطا کرد .

الهی شکر که خدا  منو تو بدترین شرایط هم همراهی میکنه .

الهی شکر به وقت هایی که به خودم میگم خوبه هنوز خدا رو از یاد نبردی .

الهی شکر به همه داده و نداداش  الهی شکر که من خدا رو دارم .

ی الهی شکر ویژه به خاطر اینکه خدا  جور کرد بتوانم به خواسته امسالم که روز تولد امام رضا مشهد باشم و بر آورده کرد

ان شا الله بتوانم  شب وفات  هم اونجا باشم و خدا به خاطر مقام امام رضا و زمان  مراد منم داده باشه و نذر خونه آبجی زهرا رو ادا کنم

توکل به خودش که خیر وصلاح مارو بهتر از ما میدونه .



نکته نوشت :دیروز با هزار مکافات و اعصاب خوردی بلیط های مشهد رو گرفتم .

خانومه اول اشتباهی بلیط ها رو همه بزرگ سال زد ه بود و پول بلیط ها  شد ۲0۱۳۰۰ . من ۱۳۰۰ تومان کم داشتم و بلیط ها رو برای این مبلغ گرو نگه داشت . این آژانس در منطقه  قبلی که خونمون بود  قرار داشت بطع من همه  اون کسب رو میشناختم و معرف حضورشون بودم .سریع ۱۳۰۰ جور کردم و اوردم بهش دادم (نه کارتی همراهم برده بودم نه ولی توی ماشین گذاشته بودم) بلیط ها رو که تحویل گرفتم دیدم بله خانومه نازگل رو  برابر یک ادم بزرگ حساب کرده .اینم بگم بلیط برای رفت از اینجا گیرم نیومد باجبار از تهران اونم اتوبوسی ویژه گرفتم  و برای برگشت کوپه کامل و از خود مشهد  به مقصد اینجا .برای برگش مشکلی نیست ولی برای رفت باید یکم دقیق تر برنامه ریزی کنیم . بگذریم که برای گرفتن بلیط هم برنامه ما از ۵ شنبه ۱۴ بود نه ۱۷ و برگشتمونم ۱۸ بود نه ۲۲.

داشتم میگفتم برگشتم و با هزار مکافات و اعصاب خوردی  بلیط ها رو درست کردم فقط خدا خدا میکردم جا باشه تا بلیط ها درست بشه وگرنه .....الیه شکر درست شد و خانومه این بار ۳۷۷۵۰ به من بدهکا ر شدن ..


توضیح نوشت:ی خانومه اونجا بود خیلی زود باهام صمیمی شد یه سر داشت به نام علیرضا .ایین گل پسر خیلی زود با من قاطی شد و اصلا یادش رفت مامانش یکی دیگست .خانومه هی میگفت سر شما هم اینقدر شیطونه !!!سر شما هم این کار و میکنه  !!منم  تو دلم میگفتم کاش منم ی پسر داشتم به این با مزه ایی و سر زبونی و شیطونی .

دوراهی

یکی از دغدغه های این روز های من :
بهتون گفتم عاشق درس خواندنم  چند وقتی  دنبال این افتادم تغییر رشته بدم دیدم بابا برم کوه بکنم بهتره تا هر روز برم اداره اموزش پرورش.گفتم میرم همون رشته خودم رو ادامه میدم . شرایطشم مهیا شده ولی
دانشگاهی که قبلا درس میخواندنم  بازم دانشجو بدون کنکور میگیره .برای ثبت نام و هزینش مشکلی نیست مشکل اصلی من اینه که میترسم  بزنه همین ترم اولی بار دار شم بعدش چی میشه  از خودم مطمئنم  ادم شرایط سختم . اقای همسر میگه چه کاری خوب تو که میگی 15 مهر دفترچه کنکور دانشگاه ازاد میاد دفترچه بگیر بزن همین دانشگاه ازاد توی شهر (دانشگاهی که من قبلا میرفتم 15 کیلومتر با خود شهر فاصله داره . در واقع در یکی از همین  شهر های جدیده.اینم بگم برای رفت و امد  مطمئنم سختی زیادی خودم باید متحمل بشم .بخوام با ماشین خودم برم بنزین  ندارم بخوام با سرویس برم سختی های خودشو داره. یه سرویس تا خود اون شهر بعد دوباره از ترمینال اون شهر تا دانشگاه خود دانشگاه یه سرویس دیگه گذاشته .
با خیلی ها حرف زدم اکثرا میگن دفترچه بگیر اولویت اول رو بزن دانشگاه های داخل شهر که اگه هم بار دار شدی به مشکل نخوری. بعد زایمانتم برای گذاشتن بچه پیش خانوادت یا  مهد به مشکل هم نمیخوری . اگه قبول نشدی ترم بعد برو دانشگاه قبلیت .اقای همسر مخالف نیست ولی مخالف الان رفتن من به دانشگاه حرفش  هم اینه بزار باردار بشی بچت به دنیا بیاد 2 سالش بشه از گل و اب در بیاد بعد  برو بخواننننننننننننننننننننننن تا هر جا که خودت دوست داری.
من با این حرفش مخالفم بهش میگم بابا این دیگه چه نظریه میدی؟میدونی اون موقع من چند سالم میشه ؟بعدشم من 2 سال و نیم به خاطر اینکه باردار بشم از درس کناره گرفتم ولی نشد تقصیر من چیه ؟همه چیرو فقط به خاطر اینکه باردار بشم گذاشتم کنار به خدا دارم اذیت میشم دارم افسردگی میگیرم .بهش گفتم بزار راحتت کنم یه جورایی درس خواندن راه فراری برای ازاد کردن ذهنم از این موضوع ..من مخالف باردار شدن نیستم خیلی هم بودن باردار بودن و دانشگاه هم رفتن  و ادامه تحصیلشونم دادن .میگه خوب فکر کن نری باردار بشی کم بیاری بعد انصراف بزنی ؟هم وقت خودت رو حروم کرده باشی هم کلی هزینه که میتوانستی به زخم های زندگیت بزنی رو بی خود بریزی توی جوب اب
کلی برنامه ریزی کرده بودم  حتی برنامه کلاس هامو طوری تنظیم کرده بودم تا  4 شنبه اونم فقط صبح کلاس داشت برای فوق اخرش ساعت 2 بعدظهر توی خونه خودم بودم ولی حالا من موندم و یک دل و یه دو راهی  .
من موندم و حرفای خودم و نظر اقای همسر .
شما جای من باشید چی کار میکنید .ممنون میشم دوستان کمک فکری بهم کنن

نکته نوشت:فعلا نظرات این پست رو  تایید نمیکنم تا همه نظراتشونو برام بنویسن .

از همه دوستان ممنون واقعا نمیدونم این لطفشونو چطوری جبران کنم .از صمیم قلب از همه تشکر میکنم برام وقت گذاشتن و کمک فکری بهم کردن .بازم ممنون

داره میره ...

امروز صبح باهم قرار داشتیم برای خرید .
خیلی وقت بود با تاکسی به مرکز شهر نرفته بودم .لباس هایی که خریدیم واقعا بهش میومد . راستش این دفه به من این اجازه رو داد تا کامل تمام لباس ها شو با انتخاب خودم براش بخرم .رنگ شلوار لی و لباسش خیلی بهش میومدن..کلی خوش گذشت خیلی جنتلمن منو به نوشیدنی دعوت کرد و من
نپذیرفتم و ازش خواستم با هم ی بستنی نوش جون کنیم .کلی خندیدیم .برای انتخاب ها کلی چک و چونه میزدیم .قیمت ها رو من تعیین میکردم .
ظهر با هم برگشیم خونه .بعداظهر که میخواست بره سفارشات اخر هم بهش کردم . شاید فردا شب که بر میگرده گرگان نبینمش .درست با اس مس و تماس باهاش در ارتباطم ولی واقعا ناراحتم داره میره .هر وقت لب تر میکردم دلم گرفته میگفت بریم بیرون .یا میگفت پاشید بیایی خونمون .شب هایی که خونشون بودم تا خود صبح با هم حرف میزدیم .خیلی از حرفای دلشو برام زده خیلی وقت ها شنونده  حرفام بوده .اون چند روز که من داغون بودم از کار و زندگیش زد و 2 روز رو با من بود تا روحیم عوض بشه کلی منو خندوند توی بد ترین شرایط سعی میکنه خوب باشه .کاش میشد همین جا میموند ولی باید بره .....
دوستت دارم جواد جان همونطور که گفتم خاله منتظر دیدن پیشرفت های تو در زندگی آیندته خوب درس بخوان و برای خودت و خانوادت سربلندی رو به ارمغان بیار ...