پست خداحافظی!

هرگز آرزو نمی کنم

خداوند دعای همه ی بندگانش را برآورده سازد

که جز من بسیارند کسانی که تو را

از خداوند طلب کرده اند...

آه!... من حسودم بانو...

حسود...

سلام دوستای خوبم

این پست و فقط بخاطر این گذاشتم که با خودتون نگید چقدر بی وفا بود ، همینطوری بی خبر گذاشت و رفت

از اینکه این مدت شما رو داشتم و به خونه های رنگارنگتون سر می زدم خیلی لذت بردم

دلم نمی خواد رفیق نیمه راه باشم اما شرایط اینطور ایجاب می کنه

شرایط زندگی گاهی باعث می شه که آدم بعضی چیزها رو به بعضی دیگر ترجیح بده

امیدوارم همیشه خوشحال؛ خندان و خوشبخت باشید

"بدی دیدید به بخشش و مهربونی خودتون حلال کنید"


عید قربان و همچنین پیشاپیش *عید غدیر*

به همه ی شما علی الخصوص اگه سید هستید مبارک


این هم شعر آخر!
تویی که شهره ی شهری به شعر و خوش سخنی
خودت به مدعیانت بگو که مال منی
من از اهالی دریایم اهل آبی عشق
به غیر چشم تو هرگز نداشتم وطنی
به بیستون غرورم قسم که می خوردم
از ابتدای تولد به درد کوهکنی
فقط برای تو دریاست موج موج تنم
چه می شود که بیایی شبی به آبتنی
تنت به رقص درآید به وزن این غزلم
به تن تتن تتتن تن تتن تتن تتنی
هزار بار به من قول می دهی نروی
ولی چه سود که هر بار عهد می شکنی
تو حبس میشوی آخر شبی در آغوشم
به جرم دزدی قلبم ، به جرم راهزنی
منم که مرد نبردم ولی تو در عوضش
به راستی که لطیفی، به راستی که زنی
"محمد سعید شاد"

هی جیغ می کشد که به دنیا بیاید از...

بعضی وقت ها از بس که اوضاع بر وفق مراد نیست، خودمان را با چیزهایی پیش پا افتاده مقایسه

می کنیم و ناراحتیم که چرا حداقل مثل آنها نشدیم.

مثلا می گوییم قبض برق هم نشدیم، چند نفر از ما بترسن … نمونه هایی از این دست را بخوانید شاید کمی لبخند روی لبهایتان جا خوش کرد…


- ویرگول هم نشدیم هر کی بهمون رسید مکث کنه!

- قره قوروتم نشدیم دهن همه رو آب بندازیم!

- موبایل هم نشدیم، روزی هزار بار نگامون کنی!

- پایان نامه هم نشدیم ازمون دفاع کنن!

- آهنگ هم نشدیم، دو نفر بهمون گوش کنن!

- مانیتور هم نشدیم ازمون چشم برندارن!

- کلاه هم نشدیم حداقل باعث سرگرمی ملّت باشیم!

- ته دیگ هم نشدیم که واسطه رسیدن بهمون کلی صبر و سعی و تلاش کنن!

- خودکار هم نشدیم که علم و دانش به دست خودمون نوشته بشه!

- کیبورد هم نشدیم ملّت به بهانه تایپ یه دستی به سر و کله مون بکشن!

- صندلی هم نشدیم چهار نفر بهمون تکیه کنن!

- مدیر بانک هم نشدیم بریم کانادا خونه ۲ میلیاردی بخریم هدیه بدیم به دخترمون!

- بزم نشدیم یه علفی چیزی به دهنمون شیرین بیاد!

- آفساید که خوبه یه خطای ساده هم نشدیم قدِ یه کارت زرد ازمون حساب ببرن… اه

- بیل گیتس هم نشدیم که ۵۰۰ دلار در ثانیه درآمدمون باشه

- لواشکم نشدیم که یکی برامون ضعف کنه…

- فرزند آخرم نشدیم که هر چی خواستیم مامان بابامون برامون بخرن!

- فرزند آخر هم نشدیم که با داداش بزرگمون بریم بیرون دور بزنیم و حالشو ببریم!

- مامور راهنمایی رانندگی هم نشدیم موقع امتحان گرفتن از زنا کلی بخندیم!

- زمبه هم نشدیم حداقل سگارو نگرانمون باشه…

- تام و جری هم نشدیم زندگی مون سرتاسر هیجان باشه

- نون هم نشدیم یکی از روی زمین ورداره بوسمون کنه

- نوزادم نشدیم یکی بغلمون کنه

- ای کی یو سان هم نشدیم آب دهن بمالیم کف کلمون، همه چی حل شه!

- چاقو هم نشدیم تا حداقل اینجوری بتونیم تو دل کسی بریم

- قاصدک هم نشدیم، پیام رسان و سنگ صبور عشاق شیم

- عینک آفتابی هم نشدیم دنیا رو از دید بقیه ببینیم

- فلش مموری هم نشدیم حافظه مون زیاد باشه

- گوشواره هم نشدیم آویزون ملت شیم

- کتابم نشدیم حداقل دوست مهربان بشیم

- ای خدا … بامزی هم نشدیم بچه ها عکسمون رو بچسبونن روی کتاب و دفترشون

- مگس تسه تسه هم نشدیم ملت رو بخوابونیم

- توپ فوتبالم نشدیم ۲۲ نفر به خاطرمون خودکشی کنن

- بوم نقاشی هم نشدیم یکی بیاد رومون ۴ تا درخت و ۲ تا دونه پرنده بکشه، قیمتی بشیم واسه خریدن مون سر و دست بشکونن

- گلدونم نشدیم یکی یه گل بهمون بده

- کبری هم نشدیم تصمیم هامون رو تو کتاب ها بنویسن

- کوزت هم نشدیم آخرش خوشبخت شیم

- دریاچه ارومیه هم نشدیم دورمون حلقه انسانی تشکیل بدن


این هم یک شعر شاید کمی عجیب!

تقدیم به پرنده ناباورم غزل!

تقدیم به همیشه ی غم؛ دخترم غزل

ــ «بابا چرا تو شاعر خوبی نمی شوی؟!»

هی گریه می کند وسط دفترم غزل

هی جیغ می کشد که به دنیا بیاید از...

هی مشت می زند به خودش در سرم غزل

من از وسط دو نصف شدم: مهدی... همین!

و نیمه ی جداشده ی دیگرم غزل

از من نخواه ، هیچ! که این عمر مانده را

در انتظار مرگ به سر می برم غزل

اصلا برو و دختر یک مرد خوب شو

من احمقم، (...)، لجنم، من خرم غزل!

بابا تو را کتک زده؟! بابا بد است ! بد!

دیوانه ام! ببخش مرا! شاعرم غزل!!

چیزی نمانده است برایم به غیر تو

اول غزل، همیشه غزل، آخرم غزل

"مهدی موسوی"

تا حالا دقت کردی؟!

دقت کردید تو دستشویی شیر آبو نیم دور می پیچونی کل آب شهر ازش میپاشه به در و دیوار و سر و صورتت ، حالا ۱۷ دور باید بتابونی تا بسته شه ؟
...
دقت کردین بهترین ایده هارو برای دیگرون داریم و برای خودمون عملا هیچی؟

...

تا حالا دقت کردین راننده تاکسی هایی که بیشتر باهات گرم میگیرن و حرف میزنن ، کرایه بیشتری میگیرن و تو هم روت نمیشه چیزی بگی ؟

...

دقت کردین لذتی که در سر کشیدن پارچ هست در گرفتن حقوق ماهیانه نیست

...

میگم تا حالا دقت کردین تو خونه یه سری وسایل هست که همیشه همه جا میبینیشون ؟ اما خدا اون روز رو نیاره که بهشون احتیاج پیدا کنی !!!

یعنی کلا از چرخه هستی محو میشن !!!
...

دقت کردین تا حالا اصلا دقت نمیکردین ؟

...
دقت کردین هر معلمی که میومد می گفت شما بدترین کلاسی بودین که تا حالا داشتم ؟
...

دقت کردین که کنار هر خونه اى یه سوپر مارکت بزرگ هست که معمولا اون چیز هایى رو که میخوای نداره ؟

...

اصلا دقت کردین که امکان نداره بخوای ظرفارو بشوری یه جایی از صورتت خارش نگیره ؟

...

دقت کردین وقتی کسی تو تاکسی کنار آدم روزنامه میگیره دستش ، مطلبش هرچی که باشه خوندنش تا سر حده مرگ جالب میشه ؟

...

دقت کردین اون کسی که معدلش میشه ۱۲٫۰۱ از اونی که معدلش ۲۰ میشه خیلی بیشتر خوشحال میشه ؟

...

دقت کردین وقتی میخواین یه چیز خراب رو به کسی نشون بدین از روز اولش هم بهتر کار میکنه ؟

...

دقت کردین همیشه تو فیلما هروقت کسی تنها خونه هستو داره فیلم ترسناک میبینه سریع بیرونو نشون میدن که داره بارون میاد و رعد و برق میزنه ؟

...

دقت کردی هیچکس به سکوت آدم نمیرسه همه منتظرن به فریاد آدم برسن ؟

...

دقت کردین هر موقع دارین سشوار میکشین حتی اگه تو خونه تنهام باشین هی حس میکنین یکی صداتون میکنه؟

...

تا حالا دقت کرده بودین تام و جری تمام مدت لخت بودن، اما وقتی میرفتن لب ساحل شلوارک پاشون میکردن؟

...

تا حالا دقت کردین تو فیلمای ایرانی،همیشه وقتی طرف میفهمه بچه دار نمیشه همه بچه ها از ماشینای بقلی و جلویی و عقبی باهاش بای بای میکنن میخندن؟!

...

تا حالا دقت کردین وقتی عجله نداری همه ی چراغا سبزن و راهها خلوت وقتی دیرت شده همه ی چراغا قرمزند و راهها بسته؟

...

تا حالا دقت کردین هر وقت یه تیکه یخ از دستت افتاده روی زمین با لگد زدی که بره زیر یخچال!

...

تا حالا دقت کردین تو مهمونی تا میای پشت سر یکی حرف بزنی موزیک قطع میشه و نصف حرفتو یهو همه میشنون…!!!! . . .

...

تنها زمانی مشتری ها با لبخند وارد مغازه میشوند که میخوان جنسی رو تعویض کنن یا پس بدن !

...

تا حالا دقت کردین پدر مادر تا میخوان شما را صدا بزنن، اول اسم داداش یا خواهرتون را میگن؟

...

تا حالا دقت کردین تو جاده های ایران وقتی قسمت انگلیسی تابلو اسم یک شهر رو می خونین بهتر متوجه میشین تا فارسیش رو … !!!!

...

تا حالا دقت کردین اگه تو مترو الکی شروع به دویدن بکنید ملت هم همینطوری دنبالتون میدوند…..!

...

دقت کردین وقتی میگن غصه نخور ،آدم بیشترغصه ش میگیره؟؟؟!!!

...

دقت کردین ما ایرانیا وقتی بچه هستیم میگن بچه است، نمیفهمه وقتی نوجوان هستیم میگن نوجوانه، نمیفهمه وقتی جوان هستیم میگن جوون و خامه، نمیفهمه وقتی بزرگ میشیم میگن داره پیر میشه، نمیفهمه وقتی هم پیر هستیم میگن پیره، حالیش نیست، نمیفهمه فقط وقتی میمیریم میان سر قبرمون و میگن عجب انسان فهمیده ای بود

...

تا حالا دقت کردین قیمت بیسکوییت رنگارنگ همون ۱۰۰تومن مونده ؟؟؟

...

گوشیتو چک میکنی ببینی ساعت چنده، بعد مجبور میشی دوباره چک کنی چون دفعه اول اصلا دقت نکرده بودی !

...

دکمه اضافی که یه گوشه لباس میدوزن همیشه از دکمه های اصلی لباس محکم تر دوخته شده و هیچ وقت نمیفته !

...

شماره هایی‌ که اشتباه میگیریم هیچوقت مشغول نیستن !

...

تا حالا دقت کردین وقتی احساس میکنین گم شدین اول ضبط ماشین رو کم میکنین !

...

دقت کردی هر دفعه خسته و کوفته یه جا میشینی یا دراز میکشی، مامانت دقیقا همونجارو میخواد تمیز کنه… مجبوری پاشی !


تو تکراری نمی شی ، من بهت وابسته تر می شم!

*چنـــــــــد جملـــــــــه برای ... کمـــــــی لبخنــــــــــــد*

دلـتنــگی یـعـنــی . . .

دقیقه به دقیقه گوشیتو چک کنی و وانمود کنی داری ساعت گوشیتو میبینی...

 

چی میشد اگر تو گوگل سرچ می کردی

"نیمه گم شده ی من "

عکساشو واست می آورد!

این دانشمندا دارن

چیکار میکنن پس؟؟

دست بجونبونید...

 

دقت کردی وقتی یکی بهت میگه: «اگه یه سوال ازت بپرسم راستشو میگی؟»

نگران می شی، یاد تمام دروغا و کارای بدی که انجام دادی میفتی

 

بدم میاد از اینایی که وقتی دارن از طرفشون جدا میشن براش آرزوی خوشبختی می کنن ..

داری میری برو دیگه فیلم بازی نکن ...

 

خدا رو شکر زمان شاه اینترنت نبود ، وگرنه بابابزرگامون میگفتن

یادش بخیر زمان شاه اینترنت با سرعت خداتا میدادن دوزار

 

عوارض جانبی بعد از یک شکست عشقی چیه ؟

در آوردن گوشی از حالت سایلنت !

نبردن گوشی به دستشویی و حمام !

از رمز درآوردن اینباکس گوشی !

... پاک کردن آثار جرم !

خواب راحت…

زندگی راحت…

آرامش همراه با گریه !

تموم نشدن شارژ ایرانسل بعد ۶ ساعت !

 

یارو میره سمعک بخره فروشنده میگه: همه جورشو داریم از هزار تومنی تا یک میلیون تومنی.

طرف میپرسه: هزارتومنی اش چطوری کار می کنه؟

فروشنده میگه: این اصلا کار نمیکنه فقط مردم با دیدنش بلندتر حرف می زنن!!!........

 

یادتونه بچه كه بودیم تا توى یه جمعى میرفتیم حوصله نداشتیم،خجالت میكشیدیم

بابا مامانمون میگفتن:سلام كردى به عمو؟

یهو طرف به دروغ میگفت: بعععععله،سلامم كرد پسر گل!!!!

عاشق این ادما بودم،دمشون گرم.

 

تا حالا دقت کردین تو کل کل های ایرانی‌ ها،

همیشه همه برای خودشون متاسفند؟

 

 

همونقد که پسرا از دخترای سیبیلو خوششون نمیاد

همین احساس رو دخترا نسبت به پسرایی که زیر ابرو برمیدارن دارن

گفتم که در جریان باشید ... :|

 

روایت است در بهشت مومنین چنان با حوریان رفتار میکنن که انگارنه انگار اینجا خانواده نشسته!

 

در روزهای خوبتان بدانید که همین خاطرات بعدا شمارو دیوانه می کند...!!

 

پسر ملانصرالدین میره پیش داروغه میگه جناب داروغه طوطی من گم شده… داروغه میگه خوب به ما چه!

پسر ملا میگه فقط خواستم بگم اگه این طوطی پیدا شد هر فحشی به شما و حاکم داد نظر شخصی خودشه!

 

شما هارو به ته دیگ ماکارونی قسمتون می دم وقتی دارین با تلفن یا موبایل صحبت می کنین

با خودکار روی هر چیزی که دم دستتون بود .چرت و پرت ننویسین یا نقاشی نکشین...

آخه من الان این مدرک پایان تحصیلاتم که بابام در حال موبایل صحبت کردن

روش عکس الاغ کشیده ،کجا ببرم نشون بدم ...:|

 

چنگیز خان مغول و هیتلر دو تاشون با هم به اندازه پراید آدم نكشتن !!!


هوا خوبه، تو هم خوبی، منم بهتر شدم انگار

یه صبح دیگه عاشق شو، به یاد اولین دیدار

به روت وا میشه چشمایی که با یاد تو می بستم

چه احساسی از این بهتر، تو خوابم عاشقت هستم

تو می چرخی به دور من کنارت شعله ور می شم

تو تکراری نمی شی من بهت وابسته تر می شم

تبت هر صبح با من بود، تب گل های داوودی

تبی که تازه می فهمم تو تنها باعثش بودی

تو خورشید و قسم دادی، فقط با عشق روشن شه

یه کاری با زمین کردی که اینجا جای موندن شه

تو می چرخی به دور من کنارت شعله ور می شم

تو تکراری نمی شی من بهت وابسته تر می شم

شاید تو می خواهی مرا در کوچه ها امشب؟

زرد است که لبریــــــــــــز حقایــق شده است

تلـــخ است که با بـــــــاد موافـــــق شده است

عاشــــــــق نشدی وگرنــــــــه می فهمیــــدی

پاییـــــــز بهـــــاریست که عاشـــق شده است


سلام...

بازم اومد

با اون چادر رنگارنگش، با اون چهره ی خسته اش که با اینکه انگار ازش یه عالمه دلتنگی می باره، هنوز نگاهش لبخند دلنشینی رو برات تداعی می کنه ... که بهت آرامش می ده

بازم اومد و با خودش بوی بارون نم زده ی روی کاه گل و آورد... نفس بکش... نفس بکش که تا بهار ... البته اگه عمری باشه... نمی تونی این بو رو حس کنی

بازم اومد (فصل قشنگ تولد من!) پاییـــــــــز!

مقدمت برگریزان ، آغوشت گرم، نگاهت بارانی باد!


از خانه بیرون می زنم، اما کجا امشب!

شاید تو می خواهی مرا در کوچه ها امشب؟

پشت ستون سایه ها روی درخت شب

ــ می جویم اما نیستی در هیچ جا امشب

می دانم آری نیستی اما نمی دانم

ــ بیهوده می گردم به دنبال ات چرا امشب؟

هر شب تو را بی جستجو می یافتم اما

ــ نگذاشت بی خوابی به دست آرم تو را امشب

ها... سایه ای دیدم! شبیه ات نیست اما، حیف!

ای کاش می دیدم به چشمانم خطا امشب

هر شب صدای پای تو می آمد از هر چیز

حتی ز برگی هم نمی آید صدا امشب

امشب ز پشت ابرها بیرون نیامد ماه

بشکن قُرُق را ماه من، بیرون بیا امشب

گشتم تمام کوچه ها را یک نفس هم نیست

شاید که بخشیدند دنیا را به ما امشب

طاقت نمی آرم تو که می دانی از دیشب

باید چه رنجی برده باشم بی تو تا امشب

***

ای ماجرای شعر و شب های جنون من

آخر چگونه سر کنم بی ماجرا امشب؟

" اللهم عجّل لولیک الفرج"


میــــــلاد مـــــولای غریبِ غریب نــــــواز مبــــــارک!

کسی مرا صدا می زند

و من بی آنکه برگردم

می دانم تویی

تویی که از سرزمین آفتاب

به کویر خسته از سراب آمده ای

بی آنکه برگردم، می بینم ات

تو با خود، آفتاب آورده ای

تا ذوب انجمادم را به انتظار بنشینی


حضرت عشــــق بفرمــــا که دلـــــم خانه ی توست

سر عقـــــــل آمده هر بنـــــــده که دیوانه ی توست


من طبیبی سراغ دارم که پول دارو دوا نمی خواهد

در ازای شفا از این مردم جز دلی مبتلا نمی خواهد

بی پناه و غریب هم باشی در لطف و کرامتش باز است

احتیاجی به وقت قبلی نیست واسطه آشنا نمی خواهد

هر که دل را دخیل او سازد کاسه بر دیگران نمی گیرد

با چنین خُم کسی گشایش از دیگ مهمان سرا نمی خواهد

چیست در این زمین که فواره نیمه ی راه آسمان برگشت

آب هم چون کبوتر اوج اش را جز در این خاک پا نمی خواهد

آفتابی چنین غزل آگین در پس سیم و زر نمی گنجد

بین این گیر و دار بی سقفی گنبدی از طلا نمی خواهد

دوش در دوش آب و آیینه ساقی ساحت زلالی باش

کعبه ی مستی و تهی دستی سعی را بی صفا نمی خواهد

پای طومار درد این مردم مُهری از التیام او خورده

مــُهر مِهری که تا جهان باقی ست مهلت و انقضا نمی خواهد

"اسلامی"

من هرگز دست نخواهم کشید... دوستت دارم!

بنویسیم به دیوار سكوت: عشق سرمایه هر انسان است

بنشانیم به لب حرف قشنگ، حرف بد وسوسه شیطان است

و بدانیم كه فردا دیر است

و اگر غصه بیاید امروز، تا همیشه دلمان درگیر است

پس بسازیم رهی را كه كنون، تا ابد سوی صداقت برود

و بكاریم به هر خانه گلی

كه فقط بوی محبت بدهد


سلام

این نامه رو چند وقت پیش توی وبلاگ یکی از دوستان دیدم و بسیار از خوندنش لذت بردم ولی متاسفانه اسم اون وبلاگ خاطرم نیست، امیدوارم از اینکه بی اجازه این مطلب و برای دوستان دیگرم می زارم تا اونها هم لذت ببرن از من دلخور نشه

                     * نامه ای از طرف خـــدا *

امروز صبح که از خواب بیدار شدی، نگاهت می کردم، امیدوار بودم که با من حرف بزنی، حتی برای چند کلمه، نظرم را بپرسی یا برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگی ات افتاد، از من تشکر کنی، اما متوجه شدم که خیلی مشغولی، مشغول انتخاب لباسی که می خواستی بپوشی، وقتی داشتی این طرف و آن طرف می دویدی تا حاضر شوی فکر می کردم چند دقیقه ای وقت داری که بایستی و به من بگویی: "سلام"، اما تو خیلی مشغول بودی، یک بار مجبور شدی منتظر شوی و برای مدت یک ربع ساعت کاری نداشتی جز آنکه روی یک صندلی بنشینی، بعد دیدمت که از جا پریدی، خیال کردم می خواهی چیزی به من بگویی، اما توبه طرف تلفن دویدی و در عوض به دوستت تلفن کردی تا از آخرین شایعات با خبر شوی.تمام روز با صبوری منتظرت بودم، با آن همه کارهای مختلف گمان می کنم که اصلاً وقت نداشتی با من حرف بزنی، متوجه شدم قبل از نهار هی دور و برت را نگاه می کنی، شاید چون خجالت می کشیدی، سرت را به سوی من خم نکردی!!!تو به خانه رفتی و به نظر می رسید که هنوز خیلی کارها برای انجام دادن داری، بعد از انجام دادن چند کار، تلویزیون را روشن کردی، نمی دانم تلویزیون را دوست داری یا نه؟ در آن چیزهای زیادی نشان می دهند و تو هر روز مدت زیادی را جلوی آن می گذرانی، در حالی که درباره هیچ چیز فکر نمی کنی و فقط از برنامه هایش لذت می بری، باز هم صبورانه انتظارت را کشیدم و تو در حالی که تلویزیون را نگاه می کردی، شام خوردی و باز هم با من صحبتی نکردی!!!موقع خواب، فکر می کنم خیلی خسته بودی، بعد از آن که به اعضای خوانواده ات شب به خیر گفتی، به رختخواب رفتی و فوراً به خواب رفتی، نمی دانم که چرا به من شب به خیر نگفتی، اما اشکالی ندارد، آخر مگر صبح به من سلام کردی؟!هنگامی که به خواب رفتی، صورتت را که خسته تکرار یکنواختی های روزمره بود، عاشقانه لمس کردم، چقدر مشتاقم که به تو بگویم چطور می توانی زندگی زیباتر و مفیدتر را تجربه کنی...احتمالاً متوجه نشدی که من همیشه در کنارت و برای کمک به تو آماده ام، من صبورم، بیش از آنچه تو فکرش را می کنی، حتی دلم می خواهد به تو یاد دهم که چطور با دیگران صبور باشی، من آنقدر دوستت دارم که هر روز منتظرت هستم، منتظر یک سر تکان دادن، یک دعا، یک فکر یا گوشه ای از قلبت که به سوی من آید، خیلی سخت است که مکالمه ای یک طرفه داشته باشی، خوب، من باز هم سراسر پر از عشق منتظرت خواهم بود، به امید آنکه شاید فردا کمی هم به من وقت بدهی!آیا وقت داری که این نامه را برای دیگر عزیزانم بفرستی؟ اگر نه، عیبی ندارد، من می فهمم و سعی می کنم راه دیگری بیابم، من هرگز دست نخواهم کشید...دوستت دارم، روز خوبی داشته باشی...

دوست و دوستدارت: خدا


او تا چه اندازه عاشـــــــق است

و ما تا چه انـدازه غافـــــــــل...

زیبا ، اصیل ، چونان تصنیفی از "بنان"!

مرا یــــــــاد کن

آن دم که خدا را تلاوت می کنـــــــــی

شاید به پاکـــــــــــی نیایش تو

من نیــــــــز اجابـــــــــــت شـــوم


سلام دوست خوبم!

یکی از اقوام ما به تازگی ازدواج کرده

این آقا آدمی بود بسیار "دختر باز"! و همه این مشخصه ایشون رو می دونستن و این آقا مشکلی هم از این بابت نداشت که همه در جریان کارهاش باشن

اما حالا که ازدواج کرده بعد از همه ی کارهایی که دلش خواسته و انجام داده، در حالی که همه فکر می کردن بالاخره با یکی از همون دوست دختراش ازدواج می کنه، رفته سراغ یک دختر پاک و معصوم و جالب اینکه خدا خواسته و این وصلت سر گرفته.

برای من واقعا جای سواله:

به نظر شما همه ی پسرها در نهایت برای انتخاب شریک زندگیشون دنبال دخترهای "آفتاب مهتاب ندیده" می گردن ؟ و همینطور دخترا؟

یا اینکه کبوتر با کبوتر باز با باز؟


"اینم یه شعر قشنگ"

می دونید که کم پیش میاد پست های من بدون شعر باشه

علاقه است دیگه...

اینجا نشسته است کسی روبروی من

یک شعر خوش تراش، به نام قشنگ "زن"

زیبا، اصیل، چونان تصنیفی از "بنان"

موسیقی مکرر دلشوره های من

دارد به شکل شعر به من خیره می شود

او عاشق من است؛ یقینا، مسلما

***

من قانعم به ریزش پلکی، اشاره ای

من قانعم به خنده ی تلخی، عزیز من!

لختی مرا بخند، بخند و نگاه کن

گیرم که عاشقانه، گیرم تفننا

عاشق شدن، جنون قشنگی ست، نازنین!

آشفته ام شبیه دو چشم تو دائما

داری در این مغازله تردید می کنی؟!

این بوف کور، با تو غریب است ظاهرا

این مرد آس و پاس برای تو کوچک است

این گنگ خواب دیده، این روح بی کفن

من: شاخه ای تکیده، تو: آغاز بغض گل

جاریست در تو وسوسه ی تازه وا شدن

"بودن به از نبود شدن، خاصه در بهار"

داری تباه می شوی از عاشقم شدن

***

باران گرفته است؛ برو ، خیس می شوی

این چتر کوچک است برای تو، خوب من!

"حسن روشان"


عشق من! اگر تقویم بیست سال پس می رفت...

آن کس که می گفت دوستم دارد

عاشقی نبود که به شوق من آمده باشد

رهگذری بود که روی برگ های خشکیده ی پاییزی راه می رفت

صدای خش خش برگ ها همان آوازی بود

که من گمان می کردم می گوید: « دوستت دارم »



چقدر درک بعضی از اتفاقاتی که توی دنیا می یفته سخته و چقدر آدم و بیقرار می کنه

امروز دوستم من و یاد فیلم «میوه ی ممنوعه» انداخت

همیشه فکر می کردم که اینا همش فیلمه و فکر نمی کردم که توی دنیای واقعی هم این اتفاقات بیفته

اما دوستم گفت که استاد پیرش عاشقش شده و البته استادش خودش می دونسته که این عشقی بی سرانجامه، چقدر دلم براش سوخت، هم برای استاد و هم برای دوستم که نمی دونست باید چیکار کنه و چطوری بدون اینکه دل پیرمرد و بشکنه بهش بگه که نمی تونه عاشقش باشه

این هم شعری که استاد باهاش ابراز عشق کرده:

این که گاه می خواهم از تو دست بردارم

حرف سرد مهری نیست مشکل دگر دارم

با تو عشق می ورزم ای پریچه و خود نیز

از حضور این دره در میان خبر دارم

عشق من! اگر تقویم بیست سال پس می رفت

می شد این مزاحم را از میانه بردارم

مشکلم بهار توست در خزان من ، آری!

آن چه پیش رو داری من به پشت سر دارم

تا آخر بخون دوست من! "مطمئن باش پشیمون نمی شی"

ذکر هر روز:

سبحان الله  بعدد ما هو خالق الی یوم القیامه والحمدالله رب العالمین

پاک و منزه است خدا و تسبیح می گویم او را برای آنچه که آفرید و آنچه که تا قیامت می آفریند

حمد و ستایش سزاوار پروردگار جهانیان است


"خصوصیات و دام های شیطان رجیم"

با توجه به آیات "عبادالرحمن..." سوره ی فرقان آیات 63 ـ 77

شیطان از جنس جن است و قبل از اینکه از بهشت رانده شود خدا را بسیار عبادت می کرد، به همین دلیل "عزائیل" نام گرفت. حضرت علی (ع) فرمودند: شیطان هفتادهزار سال خدا را عبادت کرد و فقط یک نماز دورکعتی او چهارهزار سال طول کشید. وقتی خدا انسان را از خاک آفرید و در آن روح دمید به تمام ملائکه دستور داد که بر آدم سجده کنند و همه سجده کردند به غیر از ابلیس.

شیطان به خدا گفت: من هفتادهزار سال تو را عبادت کردم و خودت فرموده ای که هر کسی مرا عبادت کند عبادتش را بی نتیجه نمی گذارم و عوضش را به او می دهم. خداوند فرمود: هر چه می خواهی در دنیا به تو عطا می کنم. شیطان گفت: اول اینکه: اجازه دهی تا قیامت زنده بمانم. خداوند فرمود: تا آن روز تو را مهلت می دهم. دوم اینکه: در مقابل هر یک از فرزندان آدم دو فرزند به من عطا کنی تا او به گمراهی کشانم خداوند باز هم قبول کرد. سوم اینکه: از تو می خواهم مرا در بدن اولاد آدم همچون خون جریان دهی که از هر جای بدنش بتوانم او را به معصیت کشانم. چهارم اینکه: می خواهم اولاد آدم ما را نبیند ولی ما آنها را ببینیم. پنجم اینکه: می خواهم به من قدرتی دهی که به هر شکلی که می خواهم در آیم و هر کجا که می خواهم بروم. ششم اینکه: می خواهم تا دم مرگ پیش اولاد آدم باشم

(امام محمد باقر (ع) فرمودند: هنگامی که انسان در حال جان کندن است خیلی تشنه می شود و در آن هنگام شیطان به او می گوید اگر تسلیم من شوی تو را سیراب خواهم کرد و هنگامی که ناامید شود آب را می ریزد و می گوید:من از تو بیزارم و می رود.)

هفتم اینکه: از تو میخواهم مرا بر سینه ی اولاد آدم مسلط گردانی تا او را وسوسه کنم. خداوند در پایان می فرماید: تمام خواسته هایت را برآورده میکنم ولی هر کس پیرو تو باشد او را با تو به جهنم می فرستم.

بعد شیطان می گوید: ای خدا به عزت و جلالت قسم که همه ی انسانها را گمراه می کنم مگر عده ی معدودی که "بنده ی خاص" تو باشند.

سپس گفت: حالا که مرا بیرون می کنی جایی برای زندگی ام معین کن خداوند فرمود: تو را در هر کجا که محل رفت و آمد مردم است قرار دادم. شیطان گفت: غذای من چه باشد؟ خداوند فرمود: بر هر سفره ای که نام من (بسم الله) برده نشود بنشین و با آنها غذا بخور. حضرت امام باقر (ع) در این باره می فرمایند: اگر اول غذایتان یادتان رفت بسم الله بگویید آخر غذا بگویید تا شیطان هر چه خورده باشد برگرداند.

بعد شیطان گفت: من احتیاج به آب دارم. خداوند فرمود: آب تو شراب و هر چه مست کننده باشد. بعد گفت برای من کتابی قرار بده. خداوند فرمود: کتاب تو وضم (خالکوبی ها و کتاب های سحر و جادو) اولین کسی که سحر و جادو را به انسان آموخت شیطان بود.

بعد شیطان گفت : برای من حدیثی قرار بده. خداوند فرمود : حدیث تو دروغ است. بعد گفت: برای من دام و وسیله شکار قرار بده. خداوند فرمود: "زنان" را وسیله صید و بدام انداختن تو قرار دادم.

روزی حضرت محمد (ص) شیطان را حاضر در مسجد الحرام دیدند، پیش او رفتند و به او گفتند: ای ملعون چرا ناراحتی؟ شیطان گفت: از دست تو و امت تو ناراحتم. پیامبر (ص) فرمودند: چرا از من ناراحتی. گفت: که این همه تلاش می کنم که مردم را گمراه کنم ولی تو در قیامت از آنها شفاعت می کنی و تمام زحمات مرا هدر می دهی به همین خاطر با تو دشمنم. پیامبر فرمودند: از امتم چرا ناراحتی؟ گفت: امت تو خصوصیاتی دارند که امت های دیگر ندارند:

اول اینکه : وقتی به هم می رسند سلام می کنند که (سلام) نام خداست و من از این اسم می ترسم. دوم اینکه: وقتی همدیگر را می بینند با یکدیگر (دست) می دهند و تا دست هایشان از هم در نیامده، گناهانشان بخشیده می شود. سوم اینکه: وقتی می خواهند غذا بخورند (بسم الله) می گویند و من گرسنه می مانم. چهارم اینکه: بعد از غذاخوردن (الحمدالله) می گویند. پنجم اینکه: وقتی اسم تو می آید بلند بلند (صلوات) می فرستند و آنقدر صواب آن زیاد است که من فرار می کنم. ششم اینکه: وقتی می خواهند کاری انجام دهند (انشاالله) می گویند و من نمی توانم در آن دخالت کنم هفتم اینکه: صدقه می دهند و وقتی که صدقه می دهند هم گناهانشان آمرزیده می شود و هم هفتادنوع بلا را از خود دور می کنند.

پیامبر (ص) فرمودند: وقتی انسان دستش را در جیبش می کند تا صدقه بدهد هفتاد شیطان دست او را می گیرند تا او را منصرف کنند..

هشتم آنکه: قرآن می خوانند و در خانه ای که قرآن خوانده شود دیگر جایی برای من نمی ماند چون در آن خانه ملائکه رفت و آمد می کنند. نهم آنکه: مرا زیاد لعنت می کنند و با هر لعنت یک زخم بر بدنم می افتد و تا زمانی که آن شخص را گمراهی نکشانم آنها خوب نمی شوند. دهم آنکه: هنگامی که گناه می کنند سریع توبه می نمایند و زحمات مرا هدر می دهند. یازدهم اینکه: عطسه می کنند (الحمدلله ) می گویند.

پیامبر (ص) فرمودند: عطسه از طرف خداوند و خمیازه از طرف شیطان است و وقتی عسطه می کنید باید (الحمدالله) بگویید.

وقتی انسان نماز می خواند شیطان از او دور می شود بخصوص اگر سجده نماز طولانی تر باشد شیطان از روی ناراحتی فریاد می کشد.

حضرت امام صادق (ع) می فرماید: هر کس نماز نخواند از شیطان پست تر است چون شیطان یک خطا کرد و آن هم اینکه بر آدم سجده نکرد ولی انسان اگر نماز نخواند برای خدا سجده نمی کند. حضرت محمد (ص) فرمودند : مجوز عبور از پل صراط نماز است و فرمودند: اگر نماز مومن قبول شود بقیه اعمالش نیز قبول می شود.

در نماز ها نماز صبح خیلی سفارش شده است و دلیلش این است که در هنگام شب فرشتگان شب پیش انسان هستند و اعمال شب را می نویسند و هنگامی که اذان صبح را می گویند فرشتگان شب می روند و جای خود را به فرشتگان روز می دهند پس اگر نماز صبح را بخوانیم در دو پرونده ثبت می شود و آخرین عمل که همان نماز صبح است را فرشتگان می نویسند و اولین چیزی که در پرونده صبح ثبت می شود همان نماز صبح است

و همچنین از حضرت امام صادق (ع) منقول است که: از صفات مومن این است که (بسم الله) را در نماز بلند بگوید و هر کس بعد از تکبیر نماز و قبل از شروع حمد (اعوذ بالله من الشیطان رجیم) بگوید به اندازه هر ذره ای که در بدن اوست هزار حسنه برایش می نویسند. و پیامبر فرمود: هر کس بعد از نمازش تسبیحات حضرت زهرا (س) را بگوید بخصوص اگر با انگشتان بشمارد، همان دست هایش او را در روز قیامت شفاعت می کنند


تو که یک گوشه ی چشمت غم عالم ببرد

حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد

"سلامتی و طول عمر آقای منتظرمون صلوات"