حرف هایم در کلام قلم

((هر چی که به من ربط داره))

حرف هایم در کلام قلم

((هر چی که به من ربط داره))

راضیم به رضایش

دیشب تا 1 منتظرش بودم برگرده.وقتی وارد خونه شد سعی کردم طوری رفتار کنم چیزی نفهمه ولی  منو بهتر از خودم میشناسه..

ساعت ها توی اغوشش گریه کردم و نالیدم هی قسمم میداد گریه نکنم بهش میگفتم بخدا نمیتوانم.

وقتی اروم شدم تازه متوجه اشکهاش شدم اینقده توی حال خودم بودم که لرزیدن شونه هاشو متوجه نشده بودم.از اول صبح از این دکتر به اون دکتر بعداظهر هم سونو و بازم دکتر...

از صبح مثل پروانه دورم میچرخه حتی برای غذاهم نمیزاره از تخت بیرون بیام.

واقعا نمیدونم چطور سپاس گزار این همه خوبی هاش باشم

خودش داغونه و هی به من روحیه میده سعی میکنه نزاره ناراحت بشم و مسئله رو برام طوری جا  انداخته که دیگه دائم روی زبونم میگم هر چی مصلحتشه ..

میگه خدا بخواد بده خیلی راحت میده بخواد بگیره هم راحت براش فرقی هم نداره چقدر سن داره میگیره  تا حالا کدوم کار خدا بی حکمت دیدی ...

دائم میخندونم و بهم روحیه میده...

چند باری امروز متوجه گریش شدم ولی من مثل اون بلد نبودم بهش روحیه بدم فقط ساکت نگاش کردم.به وقت وضو و برای دکتر که رفته بودم دیر اومد چشاش تابلو قرمز بود و اشک هنوز زیر چشاش بود ولی میخندید و میگفت عجب بارونی  سال دیگه مبین تو زیر این بارون چه کیفی میکنه مگه نه بنظرت میتوانه اون موقع بارون رو تلفظ کنه بغض میکنم میگه چیه بچه نی نی به مبین حسودی میکنی...حتی جواب سونو هم بهش دادن من از داخل ماشین راهرو سونو رو میدیدم اون منو نمیدید  با چشای خودم دیدم ی گوشه هی داره برگه سونو رو میخوانه  میارش پایین اشکاشو پاک میکنه باز میخوانه ولی وقتی از راهرو اومد بیرون میخندید  انگار نه انگار این همون مردیه که چند لحظه پیش...خدا خودت بهش صبر بده خودت طاقتشو به هممون بده

خدا بازم شکر باز شکرت که همسری مهربون بهم دادی دختری سالم ومهربون دادی دوستای گلی که هیچ وقت تنهام نمیزان دادی خدا به همه نعمت های دادت شکر به نداده هاتم شکر چون تو خوبی منو بهتر از من میخواییی.

شکر باهمی همسرم اگه نبودی دنیا برام بی مفهوم بود


نظرات 5 + ارسال نظر
سمیه م یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:24 ق.ظ http://toutia.blogfa.com

گلم مگه چی شده خب؟!
چرا نمی گی ما که دق کردیم اینجا

سمیه م یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:25 ق.ظ http://toutia.blogfa.com

گلم مگه چی شده خب؟!
چرا نمی گی ما که دق کردیم اینجا

گلابتون بانو یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:51 ب.ظ http://golabatoonbanoo.blogfa.com

واقعا خدا رو شکر که تو این شرایط همسرت کنارته و این طوری بهت روحیه میده.
خدا رو شکر که یه دختر خوب داری و طعم مادرشدن رو چشیدی.
انشااله در این مورد هم اون چیزی که واقعا به صلاحته پیش بیاد. اگه این بچه سالم و با ایمان و فرزند خلفی براتون میشه بمونه.

بازم میگم الهی شکر
ان شا الله ..

فاطیما دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 05:20 ب.ظ http://fatimapic64.blogsky.com/

امیدوارم خدا خودش دلتو آروم کنه عزیزم

لاله سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:44 ق.ظ http://nocomment.blogsky.com

خدا هیچ وقت بیشتر از توان نمیده مطمئن باش!‌ شکر که یه همراه خوب داری و بچه گل...عمر و جون ماله خداست ..خدا از روح خودش در انسان دمیده ...قوی هستی قویتر باش...همدیگر و تنها نزارین با هم بودن همه سختیها رو اسون میکنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد