حرف هایم در کلام قلم

((هر چی که به من ربط داره))

حرف هایم در کلام قلم

((هر چی که به من ربط داره))

چقدر ۵ روز رو الکی از دست دادم

دارم باخودم فکر میکنم  یعنی میشه برم تغییر رشته بدم ادامه تحصیل بدم ی دیپلم دیگه بگیرم ؟

یعنی میشه درس رودوباره شروع کنم با زندگی متاهلی ؟؟

بزنه این وسط دعاهای این چند ساله هم برآورده بشن و منم باردار؟؟؟

ی فکری باید به خاطر بی برنامه گیم بایدانجام بدم .

ای خدا ی تکونی به من مغز من بده ۱ فعال بشه ..

ناز گل چند روزی رفته بود باغ و خونه باغ پیش خاله و دایی هاش.

منم کلی پیش خودم  برنامه ریزی و چمیدونم خیال باطل که با همسری چند روزی رو خوش باشیم و ادای این عروس داماد ها  رو در بیاریم و واسه خودمون بگیم بخندیم بیرون بریم .

اما زهی خیال باطل دریغ از ۱۰ دقیقه با هم بودن .

همش کار همش کار و بازم کار .

توضیح نوشت:همسر من کارش آزاده و کسایی که همسرشون مشابه کار  همسر منو دارن میدونن وقت نمیشناسه و این روزا و نزدیکای عید که میشه اقای همسر بنده میشون ستاره سهیل اگه شما دیدینشون منم دیدمشون .. .

حتی یه روزش اینقده حوصلم سر رفته بود که ناهار درست کردم و اثباب اثاثیه جمعه کردم و رفتم  جاییکه همسر گرام سر کار بودن فکرشو کن همت  تا کجا بود من بلند شم غذای ۴ تا کارگر دیگه هم درست کنم وسیله ببرم که فقط و فقط کنارش باشم و از این تنهایی فرار کرده باشم .تازه  اونجا که همسر من کار میکرد ۴۵ دقیقه با شهر فاصله داشت .

البته اینم اضافه کنم  این چند روز تمام سعی خودم کردم کنارش باشم ولی نشد تنها باشیم  اونی که من میخواستم نشد .مثلا همون روز که  رفتم پیشش بیرون شهر بهش زنگ زدم غذا میارم دوتایی دقت کنید دو تایی  همون نزدیکی ها فضای سبز  چمیدونم پارک چمنی بشینیم ناهار کنار هم جیک تو جیک هم بخوریم  اقا بر میگرده میگه بیا  به این ادرس راستی ما ۴ نفریما؟؟

داشتم از  عصبانیت میمردم ولی بازم همین که میرم کنارش برام لذت بخش بود

ی شب دیگه ساعت ۱۰ شب ایفون رو میزنه میگه شام داریم میگم آره میگه علی هم (هم پسر خواهرش و هم کارگرمون)اونم میاد بالا  با لحنی بهش فهموندم دوست دارم باهاش امشبه رو تنها باشم به خدا خیلی حرف براش داشتم ولی علی نیومد ولی مستاجر گرام تا ۳ صب با خانواده محترمشون زیگیل من و همسر بودن دیگه اون وقت شب هم ادم  خسته شام نخورده کلافه خودتون حسابشو کنید دیگه رفتیم کپه مرگمونو گذاشتیم .

از این برنامه ها این چند روز زیاد پیش اومد .

امروز نازگل بر میگرده .

بودنش خیلی برام خوبه خیلی خدایا شکرت که این نعمت عزیز رو به من دادی  خدا ممنون که  صلاح منو بهتر از من  میدونی ..

خودم و سرنوشتم رو سپردم به خودت .

نظرات 11 + ارسال نظر
[ بدون نام ] پنج‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:12 ق.ظ

سلام عزیزم. نوشته ات رو خوندم. کمی متاسف شدم که با رتبه خوب نتونستی ادامه تحصیل بدی ولی خوشحال شدم که از زندگی ات راضی هستی. به نظر من بزن تو کارهای هنری مثل ارایشگری که پول خوبی هم در میاری .
شاد و سر بلند باشی

سلام
لطف کردی.
تقصیر خودمم بودم که نتوانستم واکنش درستی نسبت به توطئه اونا نشون بدم .دیپلمشو دارم ..
ممنون همچنین شما ؟
کاش اسمی نشونی از خودت میزاشتی .

Diapason پنج‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:49 ق.ظ http://diapason.blogfa.com/

نتیجه گیری اخلاقی

شوهری که کارش آزاد باشه خیلی ....

خوبه ماه . ادم باید راه به راه فداش بشه ...
نکنه چیز دیگه ایی میخواستی بگی؟

فاطیما پنج‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:48 ب.ظ http://fatimapic64.blogsky.com/

سلام
میشه تغییر رشته داد
کافیه بخوای
من خانم دکترای زیادیو میشناسم که حتی با دوتا بچه تخصص و فوق تخصص پزشکی و دکترای رشته انسانی رو گرفتن

پس میشه
کافیه بخوای

در مورد تنها بودن با شوهرتم میدونم چی میگی

اصلاً لازمه زن و شوهر یه روزهایی در سال دوتایی تنها باشن
یه برنامه ای بریز باز
انشالله که درست میشه

سلام ابجی گلم .
فعلا دنبالشم ولی خیلی دارن سنگ جلو پام میندازن .
من میخوام و حتی اگه نشه تغییر رشته بدم دنبال دانشگامو میگیرم .
شکی نیست که میشه .
من میخوام و سعی میکنم به خواستم برسم .
ولی فاطمه جان قست ما نمیشه .
لازم بودن که لازمه اما کو ادمش کو شرایطش ؟
میریزم ولی شک دارم .
توکل به خدا .

کفشدوزک شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:06 ب.ظ

ببخشید اما کلی به اون صحنه که مستاجرتون اومده خندیدم راستی می خواستم بگم خواستن توانستن است یکی از دوستای من نزدیک ۴۸ سالشه ۴ تا بچه داره که دانشجو هستن و شروع کرده به خوندن حقوق خیلی هم موفقه چون می دونه داره چیکار می کنه اگه می خوای شروع کنی از هیچی نترس تصمیمت رو بگیر تو می تونی

ان شا الله همیشه شاد و خندون باشی گلم . این رفت باعث میشه بیشتر نیرو بگیرم برای نوشتن .
میدونم منم خیلی ادما رو میشناسم ولی باید اول یه چیزایی رو خودم درست کنم .راستم میگی اول نباید بترسم باید خودمو باور کنم .

سمیه یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:18 ب.ظ http://toutia.blogfa.com

إوا!
یعنی من اینجا نظر نذاشتم؟!
انشاله که موفق میشی ادامه بدی.. منم با فاطیما موافقم سعی کن بازم برنامه بریزی انشالله اینبار جور میشه

سمیه یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:18 ب.ظ http://toutia.blogfa.com

إوا!
یعنی من اینجا نظر نذاشتم؟!
انشاله که موفق میشی ادامه بدی.. منم با فاطیما موافقم سعی کن بازم برنامه بریزی انشالله اینبار جور میشه

چرا گلم گذاشتی .
چشم .

بهار(بوسه ی تقدیر) چهارشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:03 ق.ظ http://gozashtehagozashte.blogfa.com

ای وااااااااااااای از دست این روز مرگی ها که پدر هفت جد ادم را نشونشمی ده.
چطوری خانمی؟[بوووس]

سلام بهار جان .
ای بدک نیستم .
الهی شکر...
تو چطوری خوبی ...
داماد من چطوره ؟مواظبش باش ..

آدمک چهارشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:58 ب.ظ http://www.nightthoughts.persianblog.ir

کلاْ با این ادمایی که می گن (نشد) نداریم مخالفم چون واقعاْ یه چیزایی نشدنیه ولی این درس خوندن شما شدنیه. شک نکن. منم مثل بقیه دوستان کسانی رو دیدم که با داشتن زن و بچه و حتی مسئولیت های نگهداری از پدر و مادر موفق شدن دکترا بگیرن.

خب فکر می کنم زمان خوبی رو برای تنها بودن با همسر انتخاب نکردین. دوباره امتحان کن اما این دفعه زمان بهتری رو انتخاب کن. زمانی که می دونی حجم کار و بارش کمتره. مثلاْ ما موتورسیکلت می فروختیم و توی زمستون کار و بارمون کمتر بود. بالاخره هر شغلی در یه مقطع زمانی مشغله هاش کمتره. سعی کن اون مقطع زمانی رو پیدا کنی و برنامه ات رو برای اون مقطع زمانی ردیف کنی.

حرفتون درست منم سعی خودمو میکنم .
بعضی دوستام میگن چرا میخوایی بری دوباره از دبیرستان شروع کنی بیا برو دانشگاه ..
نمیتوانم بگم وقت خوبی رو انتخاب نکردم ولی شاید راهم اشتباه بود .
اکثر اوقات کار شوهر من شلوغه ..
ولی سی خودمو میکنم تا موقیت خوبی رو پیدا کنم .
بازم ممنون از نظراتتون .

فاطیما شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:08 ب.ظ http://fatimapic64.blogsky.com/

سلام
معنی فالت:
از نعمت هایی که خداوند به شما داده است با خوشی حداکثر استفاده را ببر و بدان کسی که از زیبایی ها و مال دنیا استفاده مطلوب کند از همه خوشبخت تر خواهد بود. سعی کن دیگران نیز از این شادی بهره ای ببرند!

فدات بشم ممنون گلم .دیشب تموم این حافظ خودمونو زیر و زور کردم چیزی پیدا نکردم معنیشو پیدا کنم بازم ممنون ...

محمد جواد یکشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:44 ق.ظ http://www.mobailha.mihanblog.com

سلام وبلاگ جالب داری ممنون میشم به منم سر بزنی راستی برو به بچه داری برس اینجا مال ما جووناست
شوخی کردم مگر شماها دل ندارین خب من برم دیگه بای

سلام
کجاش جالبه ؟؟خوب بگو بیا بهم سر بزن
مبارک امسال تو من جایی برای کسی تنگ نکردم مشکل داری تو برو ..
ادم خوبه شوخی هاشو سبک سنگین کنه ..

گلابتون بانو یکشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:07 ب.ظ http://golabatoonbanoo.blogfa.com

نمی دونم چرا وقتیآدم برنامه ریزی می کنه که خوش بگذرون همه چی برعکس میشه؟!
امیدوارم به زودی یه برنامه خوب برای زنگیت بریزی و موفق باشی.

چرا واقعا ؟؟؟جان من دلیلیشو ژیدا کردی بهم بگو...ژ
ان شا الله ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد