حرف هایم در کلام قلم

((هر چی که به من ربط داره))

حرف هایم در کلام قلم

((هر چی که به من ربط داره))

باغ

این فصل که میشه کارای باغ هم شروع میشه ...

سیب گلاب و زرد آلوو انگور و برو تا اخرش....

زرد آلو ها یا قیسی املاییشو دقیق بلد نیستم میشه  یا لواشک یا همون تازه تازه خورده میشود.سیب ها هم یا خورده میشه یا ترشی سیب البته  تو این چند ساله تصمیم گرفتم درست کنم اما هنوز توفیق درست کردنشو نداشتم .الانم که فصل قوره .البته روز جمعه چیدم تموم شد رفت پی کارش..کلی هم انگور یاقوتی چیدم و بین همسایه ها تقسیم کردم ..

هر کی عنوان رو ببینه میگه ببینی این باغ اینا چه شکلیه ..بزار راحتت کنم ۳ تا کرت (واحد شمارش یا مقایسه و تعیین باغ )به اون زمین هایی که موانگور داخلش کاشته شده میگن .کارت داریم(ک رو با فتحه بخوانید)  درخت ها هم همون دورو برن...البته  تمام زیبایی باغ به اینه که خیلی ادمای دیگه مثل ما کنار هم درخت و کرت دارن .یه باغچه هم داخل خود روستا داریم که اونم ۵ تا کرت...

شب شنبه یه عروسی رفتیم  که اگه بخوام براش ورژن و الگویی تعیین کنم باید بگم کاملا دقت کنید کاملا اروپایی بود  حالا ما اونجا چه غلطی میکردیم بماند انگاری رفته بودیم یه کنسرت زنده درلاس به گاس شایدم یکم زنده تر از کنسرت ..در کل اونم یه شبی بود براخودش بگذریم تیپ و قیافه ما هیچ همخونی با مجلس نداشت نه به لباس های پوشیده ما نه به لباس که ؟؟راستش همون ۷۰ شایدم ۴۰ ساند پارچه  نه ربط داشت  نه آبی که ما میخوردیم با اب شنلوگه اونا..بیچاره همسری بنده خدا  عمری ازش گذشت تا اون مجلس تموم شد و اومدیم...

نظرات 4 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:25 ب.ظ

Sسلام به آبجی گلم
خوبی خانمی ؟ کم پیدایی ما روببخش بعد بیشتر برات می گم که کجا بودم و چرا نمیومدم ...
خب ...
فعلا این گل رو از من داشته باش ... پس چرا گل پیدا نمیشه .. خب خدوت گلی دیگه ...

فعلا بای

سلام ببخشید شما؟؟؟؟
ببخشید به جا نیووردم شرمنده معرفی میکنید؟

فاطیما دوشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:16 ب.ظ http://fatimapic64.blogsky.com/

من عاشق باغ و درخت و اینجور مواردم
مخصوصاً عاشق لواشک می باشم
پس من چی؟
منم لواشک میخوام

من نمیدونم چرا ملت اینطور مراسمات رو با کلاسی می دونن!
واقعا متاسفم

بیا اینجا هر چقدر دوست داری برات لواشک درست میکنم ..
اخه بعضی وقتا که اینچیزا رو ادم میگه فکر میکنن میخوایی کلاس بزاری یا چیزی رو به دیگران بگی در حالی که اینا جزو علایق منه ..
سهم لواشکت محفوظ دیدمت حتما بروی چشم ..
شاید فرستادم برات خدا رو چه دیدی..

ته مانده حرف های دلم (فاطیما) چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:58 ق.ظ http://fatimapic64.blogsky.com/

آخ جونمی لواشک
من خیییییییلی لواشک دوست دارم

میگم این طرفا نمیاین تابستون ببینیم همو؟ (مدیونی فک کنی واسه لواشک میگما)

حتما برات میارم ..
نیومدم برات پست میکنم .
اگه مثل هر سال مسافرت بعد ماه رمضون بر پا باشه میاییم .
امسال به اقای همسر گفتم بریم سمت اردبیل و تبریز و سعی کنیم برای تولد و شهادت اقا بریم مشهد اگه خدا بخواد ولی هنوز تصمیمی نگرفتیم .
احتمالا میام

شیدا شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:44 ب.ظ

سلام دوست خوبم
ببخشید نگرانتون کردم
خوشبحالتون منم عاشق اینم از باغ میوه بچینم
به نت دسترسی ندارم ، دلم خیلی هواتو کرده بود
خوب نیستم ولی میگذره
مصطفی هم داره میره خواستگاری
میخواد تنهام بذاره حرفی ندارم ولی حرفاش خیلی سنگینه واسم
اینشاا.. خوشبخت بشه
نماز روزتون قبول
واسه منم دعا کنید

سلام ..
چه عجب ..
خوش بهالم ؟؟؟خوب تو هم بیا توی باغمو ز هر چی دوست داری بچین ..
لطف داری..
جانم!!!!میره خواستگاری؟؟؟
مگه چی میگه؟
شیدای عزیز از من میشنوی خودتو برای کسی خرد کن که ارزش داشته باشه .ارزش تو خیلی بیشتر از اینه بیشتر برای خودت ارزش قایل شو ..
قربون مهربونیت بشم ..
چشم من ودم محتاج دعام ..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد