حرف هایم در کلام قلم

((هر چی که به من ربط داره))

حرف هایم در کلام قلم

((هر چی که به من ربط داره))

روز مادر و زن بر همه مادران زیبای دنیا تبریک

توی خونه نشستی ی دوست اس میده :

سلام عزیزم

همسرم امروز بمناسبت روز زن  جشنی در تالار پردیس برام گرفته ممنون میشم تو هم بیایی

اخرشم بنویسه ستاد دق دهی دوستان متاهل  اون موقع قیافتون از خوندن این اس چطوری میشه؟

من که مردم از خنده

خدا بگم ما نژاد زن رو چیکار نکنه که بلاهایی هستیم واسه خودمون

در کل اومدم بگم

روزمون مبارک

ندید بدید

اقا ندید بدید به من میگن ها  

ای دی اس المان  امروز ساعت ۱۴ وصل شد و ما بد جور داریم کیفشو میبریم  

از صب قبل این که یارو بیاد نصب با خودم میگفتم اصلا برا چی رفتم این همه خودمو انداختم به خرج . ولی الان راضیم . 

ی سوال بچه هایی که از خط adslاستفاده میکنن ماهیانه چقدر شارژمیکنن هزینه شارژتون چقدره؟ 

خبر دادم تا بدونید هستم و بیادتونم .

سلام  

خدمت همه دوستان گلم عاضم چند وقتی هست این سیستم بنده داره بازی در میاره از طرفی هم نت بد جور سرعتش ژایین و ما به فکر این افتادیم بریم اینترنت پر سرعت بگیریم . 

پس خواهشمندم چند وقتی دیگه با ما مدارا کنید تا  از خجالت همه در بیام . 

این هفته که گذشت مشهد بودیم جای همه خالی  

خیلی خوش گذشت . 

قسمت نشد ابجی زهرا بیا د حرم ولی ما مثل همیشه بیادش بودیم و سر مزار باباش رفیتم . 

همه دوستان از جمله کفشدوزک خانومی  گلابتون بهار جان لاله زیز ابجی فاطمه سمیه جان که نشد بهش خبر بدم دارم میرم مشهد تا  ایشون رو هم از نزدیک ببینم  الهه عزیزم داداش محمد همسر عزیزش و فائزه خواهر گلش شیدای عزیز البته اینم بگم اسمامی که اسم درستشون رو میدونستم  گفتم اونا که نمیدونستم خود امام را میدونه و ان شا الله  مراد دل همه رو بده .. 

حتی  فندوق خانومی که خیلی وقته منو از یاد برده هم دعا کردم با نینیش بره  

مگنولیا اگه اسمشو درست نوشته باشم ایشون رو هم دعا گوی بودم .داداش علی خودمون محمد و علی  اقا هم از یاد نرفتن . 

بگم تک تکتون برام عزیزید و از یاد نخواهید رفت .

سفره هفت سین

چند روزی  رفتم توی فکر سفره هفت سین امسال چه طوری باشه...

چه بی وقدمه رفتم سر  اصل موضوع ...

خب جونم براتون بگه: سلام

بعدش اینکه امسال اصلا قصد خونه تکونی نداشتم ولی امان از این اطرافیان که مارو مجبور به چه  کارهایی نمیکنن...

4 روزی  ور رفتیم میگم 4 روز فکر نکنید جدی جدی  کار میکردما نه تا 11 خواب بودم تا ناهار میخوردم و مرفتم سراغ کارها میشد 3 یا 4 عصر ...

به هر حال ی  حالی به خونه و راه پله ها دادم اساسی ...

امسال نمیدونم چرا اینقده دلم برای همسرم تند تند تنگ میشه ....

امروزم دخترم  سریچ شده مامان سفره هفت سین درست کن ببرم مدرسه و این هم تمام تلاش ما ..

البته اون وسط ی اینه و قران کوچولو هم گذاشته میشه ولی  سعی میکنم قبل از عید امسال ی  عکس از سفره هفت سین کاملم داخل وبلاگ بزارم .


اگه جای من بودید کدوم کارو انجام میدادید؟؟؟

تصمیم داشتم ۴ فروردین ۹۱ ی مراسم تولد بگیرم .(اخه سالگرد عقدمونم هست )

درجه یک ها رو شام و درجه ۲ و ۳ ها رو بعد از شام خانوادگی دعوت کنم .

همسر میگه این جوری که تو داری برنامه ریزی میکنی ۷۰۰ یا ۸۰۰ خرج میتراشی برای خودت .

از درد سر خوشت میاد بیخیال شو . من این پولو نقد بهت میدم برا خود خودت .

خودتم به درد سر و بدو بدو نداز....

و من موندم چی کار کنم .

من نظرم به این بود اول یا اخر باید ی شام یا ناهار بدم اقوام درجه یک .تمام کسانی هم که دعوت میکنم میان عید دیدنی ما .چه بهتر همه در یک روز یا شب بیان میوه و شیرینی که همون میوه و شیرینی هست که میخواد عید مصرف بشه تازه دشت نمیدم کادو هایی که تا حالا هم بردم ب

بگی نگی جمع میکنم .چند سال من اصلا مراسمی نداشتم و فقط برای دیگران کادو بردم . حالا کو تا سفر حجم .

همسر میگه ایام عید از هرکی شام یا ناهار خوردیم  دعوتش میکنیم  هر کی هم نخوردیم دعوت نمیکنیم .

من موندمو دو راهی پولو بگیرم قید همه چی رو بزنم ....

یا نه مراسمم رو بگیرم  هم ی تغییر و تحول هم ی دست گرمی ببینم کی به کیه؟

خودمم دو بشکم  میخوام شم دوستان کمک فکری بهم کنید .