فکر نمیکردم ی اس مس ختم به اینجا بشه .
گاهی وقت ها روزگار چه بازی هایی با ادم میکنه .دلم گرفته بود مثل اکثر اوقات .اس دادم به دوستان . ساره برام اس مس زد و شروع کردیم به حرف زدن .حرف زدن ما به جایی رسید که با اشک براش حرف های دلمو مینوشتم حرفایی که حتی به همسرم دخترم حتی خانواده خودم نگفته بودم . از طرفی دو دلی و دو راهی که برام پیش اومده بود رو باهاش مطرح کردم .وقتی چیزایی که ساره میگفت با وضعیت جسمیش تجسم میکردم اشک هام نتوانستم نگه دارم چقدر ناشکرم ولی ناشکر تر اینه من دوستای خوبی مثل ساره زهرا الهه فاطیما و سمیه و ...خیلی های دیگه دارم .درست ازم دورن ولی قلب هاشون به من نزدیکه . رابطه هامون جوری حرف هایی که شرم و حیا و احترام از بزرگتر خانواده یا اعضای به خانواده نمیزاره با اونا مطرح کنیم به هم میگیم درد هامونو با هم تقسیم میکنیم .شادی به هم میبخشیم . خیلی وقت ها بوده فکر فقط فکر میکردم تنهام ولی همین دوستان بهم ثابت کردن اونی که اون بالاست خیلی بزرگه خیلی
گاهی وقت ها حرفای ادم از دلش برداشته میشه و چقدر زیبا بر دل دیگری مینشینه .ساره عزیز بی نهایت دوستت دارم و خواهم داشت و بدون همیشه به داشتن دوستی مثل تو افتخار خواهم کرد .
خوش به حالت... واقعا بعضی حرفها رو نمیشه به خونواده یا دوستان نزدیک به خونواده زد...
از وبلاگتون خوشم اومد منم تو این وبلاگا دنبال نوشته های شبیه زندگی خودم هستم که برام همدردی بشه
واقعا خوش به حالم .
لطف داری نظر لطفتونه /..
سلام
منم مثل تو خوشحالم که دوستای خوبی تو وبلاگ دارم که تو لحظات ناراحتی و شادی کنارم هستن
علیک گلم .
ان شا االله همیشه خوش و خرم باشی. دیدی چه حس و حال خوبیه وقتی میبینی دوستای خوبی داری که همیشه بیادتن و در همه لحظات کنارت .