فصل تابستون برای من یکی در کنار همه بیکاری ها خیلی پر زحمته.روز جمعه سحر ساعت 5 با نازگل و همسرم راهی روستا شدیم تا انگور های کشمشی باغ رو جمع آوری کنیم .اگه خواهرم نبود مطمئنم نمیتوانستم همه اون کارها رو انجام بدم .تا روز دوشنبه روستا بودیم .خونه خواهرم خیلی خوش گذشت خیلی . خواهرم دو تا پسر داره یکیشون دانشجوی متولوژی دانشگاه گرگان و دومی 5 ماه از نازگل من بزرگتره . جمع ما با اونها خیلی صمیمی .دیشب جاتون خالی اینجانب هوس جوجه کردم همسری این چند روز صبح سر کار میرفت و شب بر میگشت روستا دیشب زنگ زدم و ماجرا رو بهش گفتم تفلکی دو تا مرغ گرفت و اورد با خواهرم اونا رو خرد کردیم ولی خواهرم اجازه نداد اونا رو درست کنیم و از من خواست اونارو به خونمون برگردونم منم نخواستم خواهرم رو ناراحت کنم و قبول کردم و از مرغ های خودشون استفاده کرد شب با پسر بزرگش یه اتیش خوشگل درست کردیم بعدشم که جوجه ها رو تا ساعت 3 بیدار بودیم و بنا به این که غذا گرمش خوشمزه تره دیگران رو بیدار کردیم وسحری خوردیم .شب که داشتیم جوجه هارو درست میکردیم کلی با خواهرم و پسراش خندیدیم .دنبال گربه ها گذاشتیم وایی چه حالی داد .حسابشو کنید من به این چاقی دنبال گربه ها بدوام چه شود .
امروزم صبح رفتیم باغ و چند تا سبد انگور برای دوستامون اوردیم .
این چند روز اصلا حوصلم سر نرفت خیلی بهم خوش گذشت .
شب های روستا رو باید تجربه کنید تا متوجه بشید من این چند شب چه صفایی برای خودم میکردم .جای همه خالی .
تصور کن شب ساعت ۳ خنک کنار اتیش اهنگ گوش بدی چای وایی..
عاشق این بوته گل رز خونه خواهرمم
منم جوجه می خوام
بیا اینجا خودم واست جوجه درست میکنم ماه مواظب انشگتات باش باهاشون نخوری..
سلام
به به
شمام که میرین روستا
دلم ازین روستاها خواست که توش انگور داره
ما هم انگور داریم ولی با مال شما فرق داره
سلام
بله دیگه مگه ما دل نداریم من بچه روستام و بهش افتخار میکنم .البته خیلی ساله از اونجا نقل مکان کردی به شهر ولی بابام هنوزم که هنوزه اونجا زمین باغ و خونه داره .
چه فرقی ؟
به به خوشا به سعادتتون
قابل نداره شما هم بفرمایید .