همیشه میگیم اتفاقات برای دیگران هست نه ما ولی روزی میرسه که میبینی ای دل غافل تو هم جزوی از 1 داستانی .
زندگی خواهر ما هم شده برای خودش یه کتاب قصه یه کتاب که هر ورقش هزار تا حرف برات داره ...
البته زندگی همه ما اینطوری هست ولی این جزو اون داستان هایی که ...
در وبلاگ خیلی از شماها بعضی از این داستانها هست ...
خواهرم خیلی وقت پیش به خیانت های شوهرش مشکوک بود گاهی شماره هایی به ماها میداد ولی ما سعی میکردیم بگیم اشتباه میکنه بد از اون همه دعوا وقهر دوست داریم زندگی کنن نه جنگ ..
اما این بار دیگه از اشتباه هم گذشته و....
نمیدونم بعضی ادما چه فکری میکنن به خودشون اجازه خیانت رو میدن .یعنی بچه ۶ ماهشو نمیبینه ؟این که تازه داره زندگیش اروم شده ...
یعنی اون دخترنمیدونسته که شوهر خواهر من زن و بچه داره ؟؟؟/
یعنی ؟نمیدونم با خودش ولی اگه ادم با منطقی باشه الان که فهمیده باید بکشه کنار ...
حرف من:دلم یه عالمه تنهایی اونم کنار ضریح میخواد ..
اومممممم دیدی هزار تا حرف داری بزنی بعد یه لحظه ذهنت رو میبندی و میگی نمیدونم ...حکایت الان من
سلام
نمیدونم چی بگم
چقدر یاد شده این اتفاقات!!!
انشالله به خیر و خوشی تموم شه
بیچاره خواهرت